آدمهاي خوب

آرزو
arezou_salehius@yahoo.com

آدمهای خوب سرم را زیر آب سرد شستند تا از دنیای مجازی خارج شوم. آدمهای خوب تو دنیای واقعی زندگی می کردند. آنها قلم مو داشتندو با رنگهای دلخواهشان مناظر اطراف را رنگ می کردند. من نمی توانستم بیرون باشم و از مناظر اطراف لذت ببرم. عمیقا به بودن در یک خانه احتیاج داشتم . من به خانه آدمهای خوب می رفتم . آنها مرا راه می دادند. گوشه ها تیز بودند و رنگها قهوه ای و خاکستری. دلم می گرفت. می خواستم دوستشان داشته باشم . احتیاج داشتم که دوستشان داشته باشم. به دنیای مجازی می رفتم .گوشه ها انحنا پیدا می کردند و رنگها سبز می شدند و زرد، شاید هم قرمز روشن .مثل نور رقصان روی دیوار دیسکو تک .
سرم به پشت می افتاد و گوشه لبهایم به اطراف کشیده می شد. مثل وقتی که لبخند می زنم . همه را می بخشیدم . همه را دوست داشتم .
آنها من را بلند کردندو سرم را زیر آب سرد گرفتند.
مو هایم را یک آرایشگر مد درست کرده بود. یک پسر هم جنس باز. دو تا چشم روشن داشت . خیلی روشن . رنگ آبی آسمان . زیباترین چشمهای دنیا را داشت . وقتی دست می کشید تو موهایم احساس کردم دوستش دارم . او تنها پسری بود که برای اولین بار تو موهایم دست کشید و من از زیادی حس امنیت و آرامش داشت خوابم می برد.
موهایم خراب شد.آنها خرابش کردند.
یکی از آدمهای خوب سرم را گرفته بود و توش دنبال دلیل خلق دنیای مجازی می گشت .کلمات از دهانم بیرون می ریخت : هیچی توش نیست . دچار سکون و توقف شده . خالی خالی است .زمان آنجا متوقف شده است . مثل لحظه ارگاسم. اما خیلی طولانی تر خیلی ........

 
یکی از محصولات بی نظیر رسالت سی دی مجموعه سی هزار ایبوک فارسی می باشد که شما را یکعمر از خرید کتاب در هر زمینه ای که تصورش را بکنید بی نیاز خواهد کرد در صورت تمایل نگاهی به لیست کتابها بیندازید

30481< 1


 

 

انتشار داستان‌هاي اين بخش از سايت سخن در ساير رسانه‌ها  بدون كسب اجازه‌ از نويسنده‌ي داستان ممنوع است، مگر به صورت لينك به  اين صفحه براي سايتهاي اينترنتي